به یک سبز ملایم مگر نمیشود دل بست؟

درختی سبز در اعماق جنگلهای گیلانم
که از لبخند لبریزم ، که از گریه گریزانم


*سید حمیدرضا برقعی
با خیلی دخل و تصرف!!!

لطفن لبخند بزنید:)
اینستاگرام من:
_eversmiling_

کلمات کلیدی

گِن ِ صد در صد لاغری!

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ب.ظ
هربار که میخوام یه پست با پِیرنگ طنز بنویسم،یه نگاه میندازم به صفحه ای که جلوم بازه و جمله ی "بلاگ بیان،رسانه متخصصان و اهل قلم" !! و دم و دستگاهی که سیستم بیان داره،شیطونو لعنت میکنم،بَک اسپیس میگیرم نوشته هامو و سعی میکنم مودبانه و فاخر بنویسم:))
مخصوصن این قالبی که هول هولکی درست کردم،تا وقتی که سر فرصت یه خوشگل موشگلشو درست کنم،به شدت برام تداعی کننده مهمونیای رسمیه،که یهویی دعوت میشم،بدون هیچ آشنایی با میزبان و بقیه مهمونا و مجبورم یه گوشه خیلی متشخصانه بشینم و با وقار در جواب گفته های بقیه با یه لبخند فِیک سر تکون بدم و شیطنتمو مث این خانومای چاق  که برای مخفی کردن قسمتهای اضافه بر سازمان چربیاشون،مجبورن زیر لباسهای شیکان پیکانشون گِن بپوشن،یه جورایی قایم کنم:|
و صد البته همونجور که هیچ چیزی تا ابد مخفی نمیمونه،و آخرش همون خانوم چاقه وقتی که فکر میکنه هیچکی حواسش نیست،میاد یه شیرینی بذاره دهنش،یهو بُلوپی شکمش میزنه بیرون،بعله،شیطنت ِ منم اینجوری آشکار میشه:))))
خلاصه که هنوز حس معذب بودن داریم:دی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۷
همیشه لبخند

نظرات  (۳)

وای حنااااااااااا منم اینطوریم :((( البته من کلا زیاد طنز نویس نبودم، اما آدم ِ وبلاگ قبلیمم نیستم :| خیلی یه جوریم.. حس میکنم اومدم مهمونی :|
پاسخ:
:))))
خیلی حس بدیه:)))
البته بقول زویا پیرزاد:عادت میکنیم:|
وقتی پست مینویسم همون حس سکو رو دارم،ولی در و دیوار اینجا رو که نگاه میکنم حس میکنم باید آدرس بپرسم !!:|تا گم نشم
پاسخ:
آی نو:| تو حس نوشتن که باشی متوجه نمیشی،وقتی ثبت بزنی،تازه میبینی اع،اینجا که اونجا نیس:/
۱۶ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۳ اقای روانی
هههه
خیلی خوب بود
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">