ویارونه!
وقت ِ امتحانا که میشه،مثل ِ زن ِ حامله،آدم ویار ِ همه چی میکنه،ویار ِ دور دور و گردش،ویار ِ فیلم و سریال دیدن،هوس ِ خوندن ِ کتابای یک بار ورق نخورده ی توی کتابخونه،کشیدن ِ طرح های درهم و برهم ِ ذهنی،مدل موی جدید،لاک ِ خوش رنگ،رژ ِ رنگ ِ لب،لباسای چین و واچین،پختن ِ غذاهای جدید و در آخر خبر گرفتن از کسایی که خیلی وقته خبری ازشون نداری.تلفن میگیری دستت،تو تلگرام پی ام میدی،زنگ میزنی به تک تکشون و وقتی با صدای مشترک مورد نظر خاموش میباشد مواجه میشی،ته دلت یه چیزی غُل میزنه و نگرانشون میشی،میری سمت فیسبوک ِ همیشه دی اکتیو.فیسبوک غمگینه.میفهمی چند نفر از بازیگرای زندگی ِ گذشته ت شب ِ سال ِ نوی میلادی،رفتن اونور ِ آب برای تحصیل و حتا وقت نشده خداحافظی درست و حسابی کنن از دوستاشون،چند نفر تو غربت تنها بودن و آرزوی کافه گردیهای هفتگی ِ قدیمی ِ اینجا رو دارن و قدم زدن زیر ِ نم نم ِ بارون بدون چتر،چند نفرشون مدتهاست که ازدواج کردن و تو حتا فرصت تبریک گفتن بهشون رو نداشتی،چند نفر هنوز دارن در جا میزنن و توی حماقتای گذشته شون غرقن.غمگینه چون یادت میندازه که ممکن بود امسال خودت هم یکی از این آدما باشی،تک و تنها اونور آب،یا کنار همسر و بی خبر از دوستا یا تا خرخره در حال دست و پا زدن تو غلطای گذشته و ممکنه اگه دیر بجنبی سال دیگه برای خودت اینجور زندگی رو رقم بزنی.به خودت میای و میبینی اگه ادامه بدی افسردگی میگیری و به ویار ِ بعدیت که جیغ جیغ کردن زیر ِ بارون شدیده در حالی که دستای یه آدم ِ خل تر از خودت رو محکم گرفتی فکر میکنی و لبخند میاد رو لبات:)