به یک سبز ملایم مگر نمیشود دل بست؟

درختی سبز در اعماق جنگلهای گیلانم
که از لبخند لبریزم ، که از گریه گریزانم


*سید حمیدرضا برقعی
با خیلی دخل و تصرف!!!

لطفن لبخند بزنید:)
اینستاگرام من:
_eversmiling_

کلمات کلیدی

یه تکون دیگه لازمه!

شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۲۴ ب.ظ
پناه!دلم میخواست میتوانستم زبان باز کنم از حالی که دارم،برایت بنویسم،طی یک هفته گذشته،بارها این صفحه را باز کردم و دردم را در قالب کلمه ها برایت نوشتم،اما هربار که خواندمشان،دیدم چیزی غیر از آنچه هست و رخ داده یا در حال وقوع است،بنظر میرسد.ظهر زنگ زده بودم تولدش را قبل از اینکه یادم برود،تبریک بگویم،بحث به جایی کشیده شد که پشت تلفن،با تعجب گفت "از بار قبلی که با هم حرف زدیم،تا الان،موضعت حداقل  120 درجه تغییر کرده،مراقب دلت باشیا،یه تکون دیگه لازمه".لرزیدم،از سرمای هوا بود یا از واقعیتی تلخ که داشت قاطی روزهام میشد.پناه،این روزها نفسم عجیب میگیرد و قلبم تیر میکشد.شبها اکسیژن نایاب میشود و دیوارهای خوابگاه لحظه به لحظه تنگ تر میشوند.از هوای اصفهان باشد یا هر چیز دیگری که مربوط به اصفهان است؟این را هم نمیدانم.
موافقین ۰ مخالفین ۱ ۹۴/۱۱/۲۴
همیشه لبخند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">