به یک سبز ملایم مگر نمیشود دل بست؟

درختی سبز در اعماق جنگلهای گیلانم
که از لبخند لبریزم ، که از گریه گریزانم


*سید حمیدرضا برقعی
با خیلی دخل و تصرف!!!

لطفن لبخند بزنید:)
اینستاگرام من:
_eversmiling_

کلمات کلیدی

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

نشستی تو چشمام،مث خواب،که با پر پر ِ پلکای خمارم،آروم آروم و سنگین،تکون بخوری و کسی نفهمه آخرش من میبرم،یا تو و خوابم میبره.نشستی تو چشمام،مث مرغای دریایی که تو ساحل،که آروم و قرار ندارن،منتظرن یه موج بیاد،تا زیر پاهاشون،اگه بیشتر که بپرن و اگه کمتر،با خیال راحت،لم بدن و لذت ببرن.موج ِ چشمام اذیتت نمیکنه پرنده جآن؟نکنه بپری...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۰
همیشه لبخند
قبلتر ها درباره سندرم ِ "دوست نداشته شدن!" جایی نوشته بودم.که ما گاهی فکر میکنیم حتا یک نفر در این دنیا وجود ندارد که دوستمان داشته باشد و در حقیقت ،در تمام لحظاتی که این حس همراه ماست،تنها یک نفر است که دوستمان ندارد و آن،خود ِ ما هستیم.عمیقا معتقدم که احساساتی مثل دوست داشتن و دوست داشته شدن از جایی در ذهن خودمان نشئت میگیرد و به محیط ِ بیرونمان انتقال پیدا میکند...و دوست داشته شدن،سخت ترین حس ِ دنیاست!

+ناتمام مانده،نویسنده در حال مطالعه روی احساساتش است!
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۲۹
همیشه لبخند