به یک سبز ملایم مگر نمیشود دل بست؟

درختی سبز در اعماق جنگلهای گیلانم
که از لبخند لبریزم ، که از گریه گریزانم


*سید حمیدرضا برقعی
با خیلی دخل و تصرف!!!

لطفن لبخند بزنید:)
اینستاگرام من:
_eversmiling_

کلمات کلیدی

ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!*

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ب.ظ

پناه،تا بحال برایت از عشق نگفته ام.نگفته ام که شروعش نوعی کنجکاوی است در شخصیت افراد و آنچه که دیگران از آن بعنوان مرز بین نفرت و علاقه یاد میکنند،خود ما هستیم و رفتارهایمان.آدمها،در قلبشان آینه هایی دارند که ما خودمان را در آنها میبینیم و بسته به تصویری که انعکاس می یابد،حس ما به فرد رقم میخورد.اگر زیبایی تصویر،از حد انتظارت پایین تر باشد،قلب کسی برایت خاص نخواهد شد.همانطور که اگر تصویرت،زیباییت را چیزی فراتر از آنچه که هستی،نشان دهد،باید بفهمی که یک جای کار میلنگد...زمانی که حس خاصی را نسبت به کسی پیدا میکنی،یعنی خودت را در آن فرد پیدا کرده ای و حالا،سخت ترین مرحله آغاز میشود.که حس خاصت ناشی از چیست؟ناشی از اشتراک خصلتهایی که داشته اید؟یا فقدان چیزهایی که نداشتی و در فرد مقابلت،جستجویش میکنی؟جهت عشق یا نفرت را خودت تعیین میکنی.

میبینی؟سعادت یا بدبختی تک تک ِ ما،به جهان بینی ِ خودمان بسته است.که از دنیا چه چیزی را طلب کنیم.دوست داشتنیهایمان را روی هم بریزیم و احساس خوشبختی کنیم،یا نداشته هایمان را از دیگران بِکَنیم و بدویم در کنج اتاق،با چیزی که دزدیده ایم،در توهم شادی تا آخر عمرمان،زندگی کنیم... .


+فاضل نظری

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۰۹
همیشه لبخند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">